شابانکلغتنامه دهخداشابانک . [ ن َ ] (اِ مرکب ) شافانج . (دزی ج 1 ص 714). دارویی است که آن را به عربی بنفسج الکلاب خوانند و بشیرازی تس سگ گویند و معرب آن شابانج است علت صرع را سود دارد. (برهان ). گیاهی که در مصر به برنوف معروف ا
شابانکفرهنگ فارسی عمیداز گیاهان دارویی که بیشتر در مصر میروید و در طب قدیم برای معالجۀ صرع به کار میرفته؛ برنوف.