خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صاحب همت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صاحب همت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] sāhebhemmat دارای عزم و اراده؛ دارای همت.
-
واژههای مشابه
-
صاحب اختیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] sāheb[']extiyār داری اختیار؛ مختار. [منسوخ] در دورۀ قاجار، از القاب احترامآمیز.
-
صاحب اسرار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sāheb[']asrār حافظ اسرار؛ نگهدار سر؛ رازدار.
-
صاحب افسر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] sāheb[']afsar صاحب تاج؛ دارای افسر؛ تاجدار.〈 صاحبافسر گردون: [قدیمی، مجاز] حضرت عیسی.
-
صاحب الجیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: صاحبالجَیش] ‹صاحبجیش› [قدیمی] sāheboljeyš فرماندۀ قشون؛ سپهسالار.
-
صاحب الزمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] šāhebozzamān لقب محمدبن حسن عسکری، امام دوازدهم شیعه؛ مهدی منتظر.
-
صاحب امتیاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] sāheb[']emtiyāz ۱. کسی که اجازۀ چاپ و نشر روزنامه و نشریه به او داده میشود.۲. کسی که از طرف دولت اجازۀ بهرهبرداری از معدن یا یک امر انحصاری به او داده شده است.
-
صاحب برید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. معرب] [قدیمی] sāhebbarid ۱. فرستندۀ پیک و قاصد.۲. کسی که وقایع یک شهر را مینوشت و بهوسیلۀ پیک برای پادشاه میفرستاد.
-
صاحب تجربه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sahebtajro(e)be باتجربه؛ کارآزموده.
-
صاحب تصرف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] sāhebtasarrof ۱. آنکه در امری حق تصرف دارد؛ مالک؛ متصرف.۲. (تصوف) مرشد و پیری که در احوال مرید تصرف کند و حالت تازهای به او دهد یا حالتی را از او سلب کند.
-
صاحب تمیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] sāhebtamiz عاقل؛ خردمند؛ آنکه بد و نیک را از هم تمیز بدهد.
-
صاحب جاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. معرب] [قدیمی] sāhebjāh دارای مقام و منصب؛ صاحب قدر و منزلت؛ ارجمند.
-
صاحب جاهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. معرب. فارسی] [قدیمی] sāhebjāhi بلندمرتبگی؛ مقام صاحبجاه: ◻︎ خشت زیر سر و بر تارک هفتاختر پای / دست قدرت نگر و منصب صاحبجاهی (حافظ: ۹۷۴).
-
صاحب جمال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sāhebjamāl خوشگل؛ زیبا؛ خوبروی.