سوپ داغhot soupواژههای مصوب فرهنگستانپلاسمایی متشکل از کوارک و گلوئون و فوتون و نوترینو و برخی ذرات دیگر که در آغاز پیدایش در تعادل گرمایی بودهاند
سوپ ژلاتینیgelatinous soupواژههای مصوب فرهنگستانمحلول آبی نسبتاً غلیظ که حاوی موادی با قابلیت تبدیل به ژلاتین است
شاحبلغتنامه دهخداشاحب . [ ح ِ ] (اِخ ) وادیی است به عرمة. (معجم البلدان ). رجوع به شاجب شود : و منا ابن عمرو یوم اسفل شاحب یزید و ألهت خیله غیراتها.اعشی (از معجم البلدان ).
شاحبلغتنامه دهخداشاحب . [ ح ِ ] (ع ص ) مهزول . (اقرب الموارد). ضعیف و لاغر. (ناظم الاطباء). رنگ باخته . رنگ پریده . || متغیراللون . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
متصاعبلغتنامه دهخدامتصاعب . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) مشکل و دشوار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گردنکش و سرکش و دلازار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مصاعبلغتنامه دهخدامصاعب . [ م َ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ مُصْعَب . (یادداشت مؤلف ). دشواریها و سختیها. (ناظم الاطباء). دشواریها و جاهای دشوار. (غیاث ) (آنندراج ). || ج ِ مُصْعَب ، به معنی گشن یا گشنی که هنوززیر بار و سواری نیامده است . سرکش . (منتهی الارب ).