صبحلغتنامه دهخداصبح . [ ] (اِخ ) یا جزیره ٔ علویه ، و آن به نقل صاحب نخبة الدهر به مسافت یکصد میل از پس جزیرةالسعادة از جزائر خالدات واقع و در آن کانی از یاقوت است که همانند آن
صبحلغتنامه دهخداصبح . [ ص َ ] (ع مص ) آمدن کسی را بامداد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || غارت بردن بر کسی در بامداد. (اقرب الموارد). || صبوحی دادن . (تاج المصادر بیهقی ). با
آقِوَت به خیرگویش بختیاریxeyrعاقبت به خیر (این عبارت در پاسخ بهتعارفهایى که به واژه خیر ختم مىشوندمىآید). مانند: صُو به خیر sov be xeyr صبح به خیر. اُقُر به خیر oqor be xeyr سفر
صباح الخیرلغتنامه دهخداصباح الخیر. [ ص َ حُل ْ خ َ ] (ع اِمرکب ) کلمه ای است که هنگام طلوع صبح معاشران با هم گویند. (غیاث اللغات ). صبح به خیر گفتن ، مقابل شب به خیر : صباح الخیر زد ب
دملغتنامه دهخدادم . [ دُ ] (اِ) دمب . ذنب . ذنابی . و در شعر گاهی به تشدید میم آید. (یادداشت مؤلف ). عضوی از حیوان که در منتهای خلفی وی قرار دارد. و آن از تعداد مهره های استخ
خشایارشالغتنامه دهخداخشایارشا. [ خ َ ] (اِخ ) خشایارشا پسر داریوش کبیر پادشاه ایران است مادر او آتس سا دختر کوروش بزرگ بود و در سن 35 سالگی بتخت نشست . (486 ق .م .). چون خشایارشا بت
صبحلغتنامه دهخداصبح . [ ص ُ ] (ع اِ) سپیده دم یا اول روز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بامداد. بامدادان . بام . شبگیر.ابن ذکاء. (مهذب الاسماء). سدف . سطیع. سعرارة. شق . شمیط.