صبحلغتنامه دهخداصبح . [ ] (اِخ ) یا جزیره ٔ علویه ، و آن به نقل صاحب نخبة الدهر به مسافت یکصد میل از پس جزیرةالسعادة از جزائر خالدات واقع و در آن کانی از یاقوت است که همانند آن
ام ریطةلغتنامه دهخداام ریطة. [ اُم ْ م ِ رَ طَ ] (اِخ ) بنت کعب بن سعد یا سعید از بنی تیم بن مرة ملقب به جعراء یا خضراء یا خرقا. از زنانی است که در عرب به حماقت و گولی ضرب المثل شد
حاتنلغتنامه دهخداحاتن . [ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حتن . روزی حاتِن ؛ روز برابر در گرما از صبح تا شام . || سخت .
روزدارلغتنامه دهخداروزدار. (نف مرکب ) خدمتکار و بنده . (برهان قاطع). خدمتکاران و بندگان را گویند که از صبح تا شام حاضر خدمت ولی نعمت خود باشند. (آنندراج ) (انجمن آرا). || مزدور. ر
نظاره کنانلغتنامه دهخدانظاره کنان . [ ن َظْ ظا رَ / رِ ک ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال نگریستن و دیدن . تماشا کنان : می رفت نهفته بر سر بام نظاره کنان ز صبح تا شام .نظامی .
يَتِيهُونَفرهنگ واژگان قرآنسرگردان هستند (عبارت "قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي ﭐلْأَرْضِ " : "[خدا] فرمود: اين سرزمين مقدس [به كيفر نافرمانى] ت