خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صدقه
/sadaqe/
معنی
آنچه در راه خدا به بینوایان میدهند به جهت ثواب؛ چیزی که کسی برای سلامت خود و دفع بلا به مردم فقیر و مستحق میدهد؛ صدقۀ سر؛ صدقهسری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بلاگردان، خیر، خیرات، خیریه
۲. تصدق
۳. زکات
فعل
بن گذشته: صدقه کرد
بن حال: صدقه کن
دیکشنری
alms, charity, handout, largess, largesse, offering
-
جستوجوی دقیق
-
صدقه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بلاگردان، خیر، خیرات، خیریه ۲. تصدق ۳. زکات
-
صدقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صدقَة، جمع: صَدَقات] sadaqe آنچه در راه خدا به بینوایان میدهند به جهت ثواب؛ چیزی که کسی برای سلامت خود و دفع بلا به مردم فقیر و مستحق میدهد؛ صدقۀ سر؛ صدقهسری.
-
صدقه
لغتنامه دهخدا
صدقه . [ ص َ دُ ق َ ] (ع اِ) کابین زن . ج ، صُدقات . (منتهی الارب ). دست پیمان . (منتهی الارب ). کاوین . (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). کابین . (مهذب الاسماء). صداق . شیربها. مهر.
-
صدقه
لغتنامه دهخدا
صدقه . [ ص ُ دُ ق َ ] (ع اِ) دست پیمان . (منتهی الارب ).
-
صدقه
فرهنگ فارسی معین
(صَ دَ قِ) [ ع . صدقة ] (اِ.) آن چه از مال که برای رضای خدا به بینوایان دهند.
-
صدقه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
alms, charity, handout, largess, largesse, offering
-
صدقه
دیکشنری فارسی به عربی
زکاة , صدقة
-
واژههای مشابه
-
صَدَقَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
صدقه (صدقة به معناي خرج کردن مال است در راه خدا ، که يکي از مصاديق آن زکات واجب است)
-
صدقة
لغتنامه دهخدا
صدقة. [ ص َ دَ ق َ ] (اِخ ) ابن ابی الکرم الیعقوبی . وی به بغداد نزد ابن فضلان و جز او فقه آموخت و به مصر شدو قضاء اعمال اشمونین یافت . سپس به بغداد به نظامیه بازگشت و قضاء یعقوبی یافت . (حسن المحاضره ص 187).
-
صدقة
لغتنامه دهخدا
صدقة. [ ص َ دَ ق َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی قاضی .او راست : رتبة الماسح و فخرالقاسم . (کشف الظنون ).
-
صدقة
لغتنامه دهخدا
صدقة. [ ص َ دَ ق َ ] (اِخ ) ابن الحسین الحداد. مورخ است و به بغداد به سال 573 هَ. ق . درگذشت . او راست : ذیلی بر تاریخ زاغونی . (الاعلام زرکلی ص 429). صاحب کشف الظنون ذیل تاریخ ثابت بن قره نویسد: علی بن عبداﷲبن نصر حنبلی معروف به ابن زاغونی مکنی به ا...
-
صدقة
لغتنامه دهخدا
صدقة. [ ص َ دَ ق َ ] (اِخ ) ابن خالد. مولی ام البنین ، مکنی به ابوالعباس تابعی است .
-
صدقة
لغتنامه دهخدا
صدقة. [ ص َ دَ ق َ ] (اِخ ) ابن دبیس بن صدقةبن منصور اسدی . وی از امراء بنی مزید است ، پس از پدر به سال 529 هَ . ق . ولایت حله یافت . سلطان مسعود سلجوقی بر آن شد که آن بلد را از وی انتزاع کند. صدقه با او بجنگ درآمد و پیروز گشت و مسعود به سال 531 به ب...
-
صدقة
لغتنامه دهخدا
صدقة. [ ص َ دَ ق َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ السمین . رجوع به ابومعاویه صدقه شود.