شهبرلغتنامه دهخداشهبر. [ ش َ ب َ ] (ع ص ) رجل شهبر؛ مرد پیر و قیل لایوصف به الرجال . || سطبر و بزرگ سر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
شهبرةلغتنامه دهخداشهبرة. [ ش َ ب َ رَ ] (ع ص ) امراءة شهبرة؛ زن کلانسال یا اندک قوت یا گنده پیر فانی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پیرزن . (نصاب ) (نشوءاللغة ص 17).
شهبرةلغتنامه دهخداشهبرة. [ ش َ ب َ رَ ] (ع مص ) مایل به سپیدی شدن ریش پشت شتر: شهبردبرالبعیر شهبرةً. || آماده ٔ گریستن گردیدن . (منتهی الارب ). سخت گریستن . (از اقرب الموارد).