صعود انفرادیsolo climbing, soloing, soloواژههای مصوب فرهنگستانصعود بهتنهایی و بدون کمک حمایتچی (belayer)
سد پرتابblocked shot, block 8واژههای مصوب فرهنگستاندر بسکتبال، منحرف کردن توپ پرتابشده در مسیرش به سمت سبد، پیش از طی کردن قوس فرودین، بهطوریکه از گل جلوگیری شود
سهودلغتنامه دهخداسهود. [ س َ ] (ع ص ) نوجوان تازه بدن یا درازبالای توانا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
شحوطلغتنامه دهخداشحوط. [ ش ُ ] (ع مص ) شَحط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دور شدن .(تاج المصادر) (المصادر زوزنی ). رجوع به شحط شود.
صعوددیکشنری عربی به فارسیفراز , علو , بالا , تعالي , سلطه , تفوق , مزيت , استيلا , فراز جو , فراز گراي , صعودي , بالا رونده , سمت الراس , نوک , صعود , عروج عيسي به اسمان , معراج , سوارکشتي شدن
صعودلغتنامه دهخداصعود. [ ص َ ] (ع ص ، اِ) جای بلند. (منتهی الارب ). || عقبه ٔ دشوار. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ).عقبه ٔ دشوارگذار. (منتهی الارب ). || راه بلند در کوه . (دهار). || امر دشوار. (منتهی الارب ). || ناقه ای که بچه ٔ ناقص زاده پس آن را بر بچه ٔ سال گذشته مهربان تا شیر دهد. الناقة تخدج ف
صعودلغتنامه دهخداصعود. [ ص ُ ] (اِخ ) حافظ میرمحمد علی . وی یکی از شعرای هندوستان است و نسب او به امام جعفر صادق علیه السلام پیوندد. یکی از اجداد وی از ایران بخطه ٔ گجرات هندوستان مهاجرت کرد و صعود در شهر احمدآباد ازآن بلاد متولد شد و در شاهجهان آباد میزیست . ازوست :ز بس که حد نبود وصف دل
صعوددیکشنری عربی به فارسیفراز , علو , بالا , تعالي , سلطه , تفوق , مزيت , استيلا , فراز جو , فراز گراي , صعودي , بالا رونده , سمت الراس , نوک , صعود , عروج عيسي به اسمان , معراج , سوارکشتي شدن
صعودلغتنامه دهخداصعود. [ ص َ ] (ع ص ، اِ) جای بلند. (منتهی الارب ). || عقبه ٔ دشوار. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ).عقبه ٔ دشوارگذار. (منتهی الارب ). || راه بلند در کوه . (دهار). || امر دشوار. (منتهی الارب ). || ناقه ای که بچه ٔ ناقص زاده پس آن را بر بچه ٔ سال گذشته مهربان تا شیر دهد. الناقة تخدج ف
صعودلغتنامه دهخداصعود. [ ص ُ ] (اِخ ) حافظ میرمحمد علی . وی یکی از شعرای هندوستان است و نسب او به امام جعفر صادق علیه السلام پیوندد. یکی از اجداد وی از ایران بخطه ٔ گجرات هندوستان مهاجرت کرد و صعود در شهر احمدآباد ازآن بلاد متولد شد و در شاهجهان آباد میزیست . ازوست :ز بس که حد نبود وصف دل