لغتنامه دهخدا
مصفات . [ م ِ ] (ع اِ) راووق . مصفاة. مبزل .مبزله . صافی . پالونه . پالاون . ج ، مصافی . (یادداشت مؤلف ). آنچه به آن چیزی صاف کنند و بپالایند. (غیاث ). و رجوع به مصافاة و پالونه شود. || کفگیر. || (اصطلاح پزشکی ) عظم مصفات ، آن را غربالی نیز گویند و آن عظمی است فرد متساوی الق