صقوانلغتنامه دهخداصقوان . [ ص َ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز. در 62000 گزی جنوب خاوری اردکان و 1000گزی راه فرعی بیضا به زرقان . جلگه . معتدل و مالاریائی . سکنه 115</sp
شکاعیانلغتنامه دهخداشکاعیان . [ ش ُ ع َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ شُکاعی ̍. دو بوته ٔ چرخله . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به شکاعی شود.
شقونلغتنامه دهخداشقون . [ ش ُ ] (ع مص ) شقونة. کم شدن بخشش و عطا. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به شقونة شود.
شکونلغتنامه دهخداشکون . [ ش ُ ] (اِ) شگون . به معنی شکن است که فال نیک و به فال برداشتن و مبارک دانستن چیزها باشد. (برهان ). فال . فال نیک : شکون داشتن . شکون خوب یا بد زدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شگون شود.
سکونلغتنامه دهخداسکون . [ س ُ] (ع مص ) آرمیدن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). آرامش . (آنندراج ). آرام . (غیاث ) : همه با سیاوش گرفتند جنگ ندیدند جای سکون و درنگ . فردوسی .<