صلابةلغتنامه دهخداصلابة. [ ص َ ب َ ] (ع اِ) در فرهنگ آنندراج و ناظم الاطباء بمعنی صلایة آمده است . رجوع به صلایة شود.
سلابةلغتنامه دهخداسلابة. [ س َل ْ لا ب َ ] (ع ص ) رباینده . یقول رجل سلابة و امراءة سلابه . (ناظم الاطباء).
صلابهلغتنامه دهخداصلابه . [ ص ُل ْ لا ب َ ] (اِ) قلاب چند شاخ که گوشت بر آن آویزند.- به صلابه کشیدن ؛ به قلاب زدن . به قلاب برآویختن چیزی و مخصوصاً گوشت را.- به صلابه کشیدن کسی را ؛ مجازاً به معنی کسی را در سختی و رنج قرار دادن .
صلابهلغتنامه دهخداصلابه . [ ص ُل ْ لا ب َ ] (اِ) قلاب چند شاخ که گوشت بر آن آویزند.- به صلابه کشیدن ؛ به قلاب زدن . به قلاب برآویختن چیزی و مخصوصاً گوشت را.- به صلابه کشیدن کسی را ؛ مجازاً به معنی کسی را در سختی و رنج قرار دادن .
صلابتفرهنگ فارسی معین(صَ بَ) [ ع . صلابة ] 1 - (مص ل .) سخت و استوار شدن . 2 - (اِمص .) استواری . 3 - مهابت .