صنایعلغتنامه دهخداصنایع. [ ص َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ صَنیع. (منتهی الارب ). ج ِ صَنیعَه . (المنجد) (مهذب الاسماء). رجوع به صنیع، صنیعة و صنائع شود : از هر صنایعی که بخواهی بر او اثروز
صنایعفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [جمعِ صِناعَة] = صناعت۲. [جمعِ صَنیعَة] = صنیعه صنایع مستظرفه: [قدیمی] هنرهای زیبا مانند نقاشی، مجسمهسازی، منبتکاری.
پرسفرهنگ انتشارات معین(پِ رِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - دستگاه فشار که در صنایع سنگین و سبک مورد استفاده فراوان دارد، منگنه (فره ). 2 - خبرگزاری ، مرکز تهیه و انتشار خبر.
پیتسبورگلغتنامه دهخداپیتسبورگ . (اِخ ) نام چند شهر از ممالیک متحده ٔ امریکای شمالی و ازآن جمله شهری در جمهوری پنسیلوانیا و مرکز آن ناحیه ، واقع در کنار دریاچه ٔ اهایو دارای 673 هزار
دنیپروپتروفسکلغتنامه دهخدادنیپروپتروفسک . [ دِ ی ِ رُ پ ِ رُف ْ ] (اِخ ) شهری با 660000 تن سکنه در شرق اوکرائین مرکزی بر رود دنیپر در روسیه ٔ شوروی و از مراکز راه آهن و حمل و نقل آبی و م
شفیلدلغتنامه دهخداشفیلد. [ ش ِ ] (اِخ ) شهری است صنعتی در کشور انگلستان که 512000 جمعیت دارد، و آن مرکز صنایع سنگین و استخراج زغال و صنعت فلزکاری است . (فرهنگ فارسی معین ).
تولنلغتنامه دهخداتولن . [ ل ُ ] (اِخ ) شهر و بندری است در کشور فرانسه که بر کنار دریای مدیترانه واقع است . و 141100 تن سکنه دارد. این شهر یکی از بنادر نظامی و بازرگانی است و از