خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صورتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صورتی
/surati/
معنی
۱. از رنگهای ترکیبی، مانند رنگ چهره یا سرخ روشن؛ سفید مایل به سرخ؛ گلی.
۲. (صفت نسبی) دارای چنین رنگی.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
سرخ روشن
دیکشنری
pink
-
جستوجوی دقیق
-
صورتی
فرهنگ واژههای سره
سرخ روشن
-
صورتی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به صورت، اسم) [عربی. فارسی] surati ۱. از رنگهای ترکیبی، مانند رنگ چهره یا سرخ روشن؛ سفید مایل به سرخ؛ گلی.۲. (صفت نسبی) دارای چنین رنگی.
-
صورتی
لغتنامه دهخدا
صورتی . [ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به صورت . || سپید که به سرخی زند. سرخ و روشن همچون رنگ صورت .
-
صورتی
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: sürati طاری: surati طامه ای: surati طرقی: surati کشه ای: surati نطنزی: surati / čehreyi
-
صورتی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
pink
-
صورتی
واژهنامه آزاد
گُلی.
-
واژههای مشابه
-
خوش صورتی
لغتنامه دهخدا
خوش صورتی . [ خوَش ْ / خُش ْ رَ ] (حامص مرکب ) خوشگلی . خوش رویی . خوب صورتی .
-
در صورتی
لغتنامه دهخدا
در صورتی . [ دَ رَ ] (حرف ربط مرکب ، ق مرکب ) در حالی . در موقعی .- در صورتی که ؛ در حالتی که . در وقتی که . (ناظم الاطباء).- || کلمه ٔ شرط به معنی اگر. (ناظم الاطباء).
-
pink rot
پوسیدگی صورتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] پوسیدگی میوۀ انجیر ناشی از گونهای قارچ که به رنگ صورتی ظاهر میشود
-
بی صورتی
لغتنامه دهخدا
بی صورتی . [ رَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی صورت . اصل . مقابل صورت که فرع است . || (اصطلاح تصوف ) بی شکلی : صورت از بی صورتی آمد برون بازشد کانا الیه راجعون . مولوی .و رجوع به صورت و هیولی شود.
-
رنگ صورتی
دیکشنری فارسی به عربی
وردي
-
در صورتی که
فرهنگ واژههای سره
چنانچه
-
pink snow mould/ pink snow mold
کپک برفی صورتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] کپک برفی ناشی از مونوگرافلا نیوالیس (Monographella nivalis) که در آن جُلینۀ قارچ صورتیرنگ است
-
نسبتا صورتی رنگ
دیکشنری فارسی به انگلیسی
pinkish