سد پرتابblocked shot, block 8واژههای مصوب فرهنگستاندر بسکتبال، منحرف کردن توپ پرتابشده در مسیرش به سمت سبد، پیش از طی کردن قوس فرودین، بهطوریکه از گل جلوگیری شود
صوطلةلغتنامه دهخداصوطلة.[ طَ ل َ ] (ع اِ) نوعی از سلق باشد و بعضی گویند چغندریست زردرنگ بسفیدی مایل نه بسرخی اگر آب برگ آنرابر شراب ریزند، بعد از دو ساعت سرکه گردد و اگر بر سرکه ریزند، بعد از دو سه ساعت شراب شود. (برهان ).
ایستادنگاهلغتنامه دهخداایستادنگاه . [ دَ ] (اِ مرکب ) مقام . وقف . جای توقف و ایستادن : صوط؛ آواز آب که ایستادنگاه او تنگ و دراز باشد. منهوه ؛ ایستادنگاه آب . (منتهی الارب ).
صوطلةلغتنامه دهخداصوطلة.[ طَ ل َ ] (ع اِ) نوعی از سلق باشد و بعضی گویند چغندریست زردرنگ بسفیدی مایل نه بسرخی اگر آب برگ آنرابر شراب ریزند، بعد از دو ساعت سرکه گردد و اگر بر سرکه ریزند، بعد از دو سه ساعت شراب شود. (برهان ).