لغتنامه دهخدا
صرف . [ ص َ ] (ع اِ) پول . نقد. وجه . ثمن . ابن بطوطه گوید: و معدن النحاس بخارج تکدا... یأتون به الی البلد فیسبکونه فاذا سبکوه نحاساً احمر صنعوا منه قضباناً فی طول شبر و نصف ، بعضها رقاق و بعضها غلاظ... و هی صرفهم ، یشترون برقاقها اللحم و الحطب و بغلاظها العبید و الخدم و الذ