ضببةلغتنامه دهخداضببة. [ ض َ ب ِ ب َ ] (ع ص ) ارض ضَبِبة؛ زمین سوسمارناک . (منتهی الارب ). زمین بسیارسوسمار. (مهذب الاسماء).
دببةلغتنامه دهخدادببة. [ دَ ب ِ ب َ ] (ع ص ) زن بسیارموی . || زن که موی اولین کوچک و نرم دارد. (منتهی الارب ).
ضبیبةلغتنامه دهخداضبیبة. [ ض َ ب َ ] (ع اِ) مسکه و آنچه از مسکه سازند برای خوردنی کودک . (منتهی الارب ). || روغن و دوشاب درهم آمیخته . (مهذب الاسماء).
ذبابیلغتنامه دهخداذبابی . [ ذُ بی ی ] (ع اِ) برآمدگی و نُتُوّ طبقه ٔ عنکبوتیه (در چشم ) از جراحت و جز آن .
ذبابیلغتنامه دهخداذبابی . [ ذُ بی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به ذُباب . ذبابی ، یا زمرد ذبابی ّ؛ زمردی باشد سبز و آبدار و شفّاف و در غایت طراوت و خوشرنگی بی آنکه مایل برنگی دیگر بود. شبیه به رنگ مگس سبز که گاهگاه در میان گیاهان بود. (از جواهرنامه ).