ضحیةلغتنامه دهخداضحیة. [ ض َ حی ی َ ] (ع اِ) گوسپند قربانی . ج ، ضحایا. (منتهی الارب ). آنچه قربان کنند هر جا که باشد. (مهذب الاسماء). || نیم چاشت . (منتهی الارب ).
دحیةلغتنامه دهخدادحیة. [ دَ ی َ ] (اِخ ) نام پسر معاویه بن بکربن هوازن است . (منتهی الارب ). رجوع به دحوة شود.
دژپیههلغتنامه دهخدادژپیهه . [ دُ هََ / هَِ ] (اِ مرکب ) دژپه که غده است . (از برهان ). و رجوع به دژپه و دژپیه شود.
دعةلغتنامه دهخدادعة. [ دَ ع َ ] (ع اِمص ) اسم است از وَداعة، وتاء آن عوض واو است . (از اقرب الموارد). || راحت . تن آسانی . || فراخی زندگانی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سکینه و آرامش . (از اقرب الموارد). دعت . و رجوع به دعت شود.
نضحیةلغتنامه دهخدانضحیة. [ ن ُ ض َ حی ی َ ] (ع ص ) قوس نضحیة؛ کمان تیردورانداز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). که بدان بخوبی تیراندازی کنند. (از المنجد). نضوح . (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به نضوح شود.
اضحیةلغتنامه دهخدااضحیة. [ اِ حی ی َ / اُ حی ی َ ] (ع اِ) گوسپندی که قربانی کنند. ج ، اضاحی . (از اقرب الموارد). آنچه قربان کنند. (السامی فی الاسامی ) (مهذب الاسماء). گوسپند که در چاشت یا در روز عید اضحی ذبح کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آنچه
اضحیةلغتنامه دهخدااضحیة. [ اِ ی َ ] (ع ص ) شب روشن . (از اقرب الموارد). اضحیانة. رجوع به اضحیانة شود.
تضحیةلغتنامه دهخداتضحیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) در وقت چاشت خورانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || قربان کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ذبح کردن گوسفند در چاشتگاه روز اضحی سپس از کثرت استعمال به ذبح کردن در روز اضحی گفته اندحتی اگرچه در آخر روز باشد