ضربدرdecussation, decussatioواژههای مصوب فرهنگستانحالت بخشها یا ساختارهایی از بدن انسان که از روی یکدیگر عبور میکنند
ضربدرواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) تایَن، تایه. نامِ ابزار انگارش (ریاضی)، از ریشۀ "تاییدن" به چَمِ (معنیِ) "ضرب کردن".
دربدرلغتنامه دهخدادربدر. [ دَ ب ِ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان هیدوج بخش سوران شهرستان سراوان ، واقع در 34هزارگزی جنوب خاوری سوران و 15هزارگزی خاور راه مالرو ایرافشان به سوران . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="h
دربدرلغتنامه دهخدادربدر. [ دَ ب ِ دَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) از این دربه آن در. دری بعد در دیگر. دری متصل به در دیگر. متصل . پیوسته . مجاور. (ناظم الاطباء). || از درهای مختلف . از همه ٔ درها. خانه بخانه : همی دربدر خشک نان بازجست مر او را همان پیشه بود از نخست .<br
دیربدیرلغتنامه دهخدادیربدیر. [ ب ِ ] (ق مرکب ) هر از گاهی . هر از چندی . دیردیر. رجوع به دیردیر شود.
ضربدری 1decussate 1واژههای مصوب فرهنگستانویژگی صوری بخشها یا ساختارهایی از بدن انسان که از روی یکدیگر عبور میکنند
ضربدریواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) تایَنی، تایه ای. از ریشۀ "تاییدن" به چَمِ (معنیِ) "ضرب کردن". برای نمونه، "چهار پیچِ چرخ را ضربدری ببندیم" به پارسی می شود "چهار پیچِ چرخ را تایَنی ببندیم".
بافت ضربدریdecussate textureواژههای مصوب فرهنگستانریزبافتی در سنگهای دگرگونی که در آن بلورهای همجوار بهصورت نامنظم و در جهتهای متقاطع قرار گرفتهاند
نمایۀ خامهای شدنcreaming-indexواژههای مصوب فرهنگستاننسبت ستبرای لایۀ چربی شیر که قطرات آب از آن خارج شده به ستبرای کل نامیزه ضربدر صد
مسافرکیلومترpassenger kilometersواژههای مصوب فرهنگستانتعداد کل مسافران سامانۀ حملونقل عمومی در واحد زمان ضربدر مسافت سفر به کیلومتر
امتیاز آمینواسیدaminoacid scoreواژههای مصوب فرهنگستاننسبت حاصل از تقسیم میزان آمینواسید موجود در یک گرم پروتئین موردنظر به آمینواسید موجود در پروتئین مرجع ضربدر عدد صد
ضربدری 1decussate 1واژههای مصوب فرهنگستانویژگی صوری بخشها یا ساختارهایی از بدن انسان که از روی یکدیگر عبور میکنند
ضربدریواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) تایَنی، تایه ای. از ریشۀ "تاییدن" به چَمِ (معنیِ) "ضرب کردن". برای نمونه، "چهار پیچِ چرخ را ضربدری ببندیم" به پارسی می شود "چهار پیچِ چرخ را تایَنی ببندیم".