ضللدیکشنری عربی به فارسیراهنمايي غلط کردن , گمراه کردن , بد راهنمايي کردن , اطلا ع غير صحيح دادن , باشتباه انداختن , فريب دادن
ضلللغتنامه دهخداضلل . [ ض َ ل َ ] (ع مص ) گمراه شدن . گمراهی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). گمرهی . ضلال . || (اِ) آب جاری زیر سنگ کلان که آفتاب آن را نرسد. (منتهی الارب ). آب جاری زیر سنگ که آفتاب بر آن نتابد. (منتخب اللغات ). آب جاری زیر درختان . (منتهی الارب ). آب جاری میان درختان . (م
دلللغتنامه دهخدادلل . [ دَ ل َ ] (ع مص ) دَل ّ. (ازاقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به دل ّ شود. || (اِ) ناز و کرشمه . (غیاث ) (آنندراج ).
دلیللغتنامه دهخدادلیل . [ دَ ] (ع ص ، اِ) راهنما. رهبر. رهنمون . راهنما. (منتهی الارب ). راهبر. (دهار). راهبر و راهنما. (غیاث ). راه نماینده . (آنندراج ). مرشد. (اقرب الموارد). ابن المدینة. (منتهی الارب ). بَجدة. بلد. قائد. هادی . هَوجَل . (منتهی الارب ). ج ، أدلة. أدلاء. (از منتهی الارب )
مضلللغتنامه دهخدامضلل . [ م ُ ض َل ْ ل َ ] (ع ص ) آنکه وفا به خیر نکند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه به خیر توفیق نیابد. (از اقرب الموارد). || مرد بسیار گمراه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
تضلللغتنامه دهخداتضلل . [ ت ُ ض ُل ْ ل ِ / ت ُ ض َل ْ ل ِ ] (ع اِ) باطل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به تضلال شود.