خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضماد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ضماد
/za(e)mād/
معنی
مرهمی خمیرمانند که روی زخم میگذارند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بریزه، پماد، مرهم
دیکشنری
poultice
-
جستوجوی دقیق
-
ضماد
واژگان مترادف و متضاد
بریزه، پماد، مرهم
-
ضماد
فرهنگ فارسی معین
(ض ) [ ع . ] (اِ.) مرهم ، دارویی که روی زخم مالند.
-
ضماد
لغتنامه دهخدا
ضماد. [ ض ِ ] (اِخ ) ابن ثعلبه ٔ ازدی (و یقال ضِمام ، و الاول اکثر). صحابی و دوست پیغمبر اکرم در جاهلیت . (منتهی الارب ).
-
ضماد
لغتنامه دهخدا
ضماد. [ ض ِ ] (ع مص ) بستن چیزی بر جراحت . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). و منه : ضَمدَ عینه بالصبر؛ ای جَعله علیها. (منتهی الارب ). || زدن عصا بر سر کسی . || مدارا کردن . || برابری کردن در چیزی . (منتهی الارب ). || دو معشوق گرفتن زن . ابوذؤیب گوید...
-
ضماد
لغتنامه دهخدا
ضماد. [ ض ِ ] (ع اِ) مرهم . (دهار) (زمخشری ). مرهم جراحت . (مهذب الاسماء). دارو که بر جراحت نهند. ادویه با مایعی درآمیخته که بر عضوی نهند. دواهای زفت که محتاج به بستن است برخلاف طلاء. دارویی که به آب یا بچیزی رقیق دیگر سرشته بر اندامی پهن کنند، وآن ر...
-
ضماد
دیکشنری عربی به فارسی
نوار زخم بندي , با نوار بستن
-
ضماد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ضِماد] za(e)mād مرهمی خمیرمانند که روی زخم میگذارند.
-
ضماد
دیکشنری فارسی به عربی
مرهم
-
واژههای مشابه
-
ضماد گذاشتن
دیکشنری فارسی به عربی
مرهم
-
ضماد انداختن
دیکشنری فارسی به عربی
لثغة
-
جستوجو در متن
-
poultice
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاقو، ضماد، ضماد روی محل درد گذاشتن
-
salve
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساندویچ، مرهم، ضماد، مرهم تسکین دهنده، ضماد گذاشتن، تسکین دادن
-
salves
دیکشنری انگلیسی به فارسی
salves، مرهم، ضماد، مرهم تسکین دهنده، ضماد گذاشتن، تسکین دادن