ضیأنلغتنامه دهخداضیأن . [ ض َ ءَ ] (ع ص ) تصحیف ضیأب . (منتهی الارب ). لغتی در ضیأب نه تصحیف آن . (تاج العروس ).
دان دانلغتنامه دهخدادان دان . (ص مرکب ) متفرق و پاشان و پراکنده و از هم جدا. (ناظم الاطباء). دانه دانه .- دان دان بیرون زدن ؛ دانه ها بیرون آمدن بر اندام در بیماری سرخک و آبله مرغان و حصبه و جز آن .
دان دان شدنلغتنامه دهخدادان دان شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دانه بستن عسل و شیره ٔ انگور و همچنین هندوانه های از جنس خوب که نیک رسیده باشند. پاشان و پراکنده شدن و مانند دانه شدن شیره و عسل و روغن و جز آن . (ناظم الاطباء).
ضیأبلغتنامه دهخداضیأب . [ ض َ ءَ ] (ع ص ) آنکه درامور عظام درآید و در آن تصرّف کند (یا آن تصحیف ضیأن است ). (منتهی الارب ). صاحب تاج العروس گوید: ضیأب ، الذی یقتحم فی الامور. لغةٌ فی الضیأن لا تصحیف .