ضیسلغتنامه دهخداضیس . [ ض َ ] (ع ص ) ضَیِّس . ضائس . گیاه پژمریده ٔ در خشک شدن درآمده . (منتهی الارب ). || (اِ) صابون . (مهذب الاسماء). ضیس (بکسراول )، بعربی اسم صابون است . (فهرست مخزن الادویه ).
ضیسلغتنامه دهخداضیس . [ ض َی ْ ی ِ ] (ع ص ) ضائس . ضَیس . گیاه پژمریده ٔ در خشک شدن درآمده . (منتهی الارب ).
دیش دیشلغتنامه دهخدادیش دیش . (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد با 95 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
دیش دیشلغتنامه دهخدادیش دیش . (اِخ ) دهی است از دهستان اسحاق آباد بخش قدمگاه شهرستان نیشابور با 440 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
دس دس کردنلغتنامه دهخدادس دس کردن . [ دَ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول شیرخوارگان ، چپه زدن . چپک زدن . || دست دست کردن . طول دادن . به تعویق افکندن . وقت سپوختن . مماطله کردن . اهمال کردن بعمد. قاصداً انجام دادن کاری را بدرازا کشاندن .