ضیعتلغتنامه دهخداضیعت . [ ض َ ع َ ] (ع اِ) آب و زمین و مانند آن . (منتهی الارب ). زمین کشت . (دهار). زمین بسیاربرآمد از غله و جز آن . (منتهی الارب ). زمین برومند. آب و زمین که در او غله شود. (منتخب اللغات ). زمین و آب و درخت . (مهذب الاسماء). ج ، ضیَع، ضیعات ، ضیاع : س
ضیعتفرهنگ فارسی معین(ضَ یا ض عَ) [ ع . ضیعة ] (اِ.) 1 - آب و زمین و مانند آن ، زمین زراعتی . ج . ضیاع . 2 - مال ، متاع .
دحضلغتنامه دهخدادحض . [ دَ ] (ع مص ) کاویدن به پای . || تفتیش نمودن در کار. (منتهی الارب ). || لغزیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). || درگشتن آفتاب . (منتهی الارب ).بگشتن آفتاب از میان آسمان . (تاج المصادر بیهقی ).
دعثلغتنامه دهخدادعث . [ دِ ] (ع اِ) باقیمانده ٔ آب در حوض و جز آن . (منتهی الارب ). بقیه ٔ آب . (از اقرب الموارد). || کینه و دشمنی . (منتهی الارب ). حقد و کینه ای که گشوده نمیشود و زایل نمیگردد. (از اقرب الموارد). ج ، أدعاث ، دِعاث . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || اول بیماری . (از ذیل اق
دعتلغتنامه دهخدادعت . [ دَ ع َ ] (ع اِمص ) دعة. راحت و تن آسانی . (غیاث ) (آنندراج ). سکینه . راحت . خفض عیش . و رجوع به دعة شود : هنگام دعت و آسایش و روزگار ذخیرت و غنیمت است . (سندبادنامه ص 163). قاآن در آن سال که دعت حیات را وداع خ
زهدفروشندهلغتنامه دهخدازهدفروشنده . [ زُ ف ُ ش َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) زهدفروش . زاهدنما. متظاهر به زهد و تقوی : ای زهدفروشنده تو از قال و مقالی با مرکب و با ضیعت و باسندس و مالی . ناصرخسرو.رجوع به زهد و
نیژولغتنامه دهخدانیژو. (اِ) به معنی عدس باشد. در بروجرد، نوژو : نخود و نیژو به همه ٔ رساتیق مثل و مانند زرع بوده است . (تاریخ قم ص 119). ضیعت های مال همدان گندم و جو و نیژو هشت درهم و دو دانگ . (تاریخ قم ص 12
اضاعةلغتنامه دهخدااضاعة. [ اِ ع َ ] (ع مص ) بسیار گردیدن ضیعت کسی . (منتهی الارب ). بسیار شدن ضیاع . (آنندراج ). بسیار گردیدن ضیعت شخص . (ناظم الاطباء). اضاعه ٔ مرد؛ بسیاری و فزونی ضیاع وی ، و در حدیث آمده است : افشی اﷲ ضیعته ؛ ای اکثر معاشه . (از تاج العروس ). بسیارضیاع شدن . (تاج المصادر بیه
نامعهودلغتنامه دهخدانامعهود. [ م َ ] (ص مرکب ) بی سابقه . غیرمنتظر. که مسبوق به سابقه ای نیست : سفله گو روی مگردان که اگر قارون است کس از او چشم ندارد کرم نامعهود. سعدی .|| نامألوف . نامأنوس : و بازرگان از مط
وضیعتلغتنامه دهخداوضیعت . [ وَ ع َ ] (ع اِ) مأخوذ از وضیعة عربی ، آنچه از چیزی کم کنند و فروافکنند. || بهای کم کرده . رجوع به وضیعة شود.