تارمیلغتنامه دهخداتارمی . [ رَ / رُ ] (اِ) محجر و دیوارمانندی از چوب یا آهن که جلو باغ یا ایوان و غیره سازند که اکنون در تکلم تارمی گفته میشود. (فرهنگ نظام : تارم ). رجوع به تارم شود.
طارمیفرهنگ فارسی عمید۱. نردۀ چوبی یا فلزی که جلو ایوان، باغچه، یا جای دیگر درست میکنند.۲. [مجاز] ایوان.
طارمیلغتنامه دهخداطارمی . [ رَ ] (اِخ ) میردوست از شعرای طارم بوده دوازده سال بمجاورت و خدمت روضه ٔ رضویه اشتغال داشته و همایون پادشاه وی را از هواخواهان خویش میشمرده است . این شعر بدو منسوب است :چاکها کز دست عشقش در گریبان من است هر طرف راهیست کز جانان سوی جان من است .<p class="au