نوترینوی تاؤtau neutrinoواژههای مصوب فرهنگستانذرهای که به همراه تاؤ، نسل سوم لپتونها را تشکیل میدهد و در طبیعت فقط بهصورت چپگرد وجود دارد
طاعمدیکشنری عربی به فارسیخوراک دهنده , خورنده , چرنده , چارپايان پرواري , رود فرعي , بطري پستانک دار , سوخت رسان , ناودان
طاعوندیکشنری عربی به فارسیافت , بلا , سرايت مرض , طاعون , بستوه اوردن , ازار رساندن , دچار طاعون کردن
طاعمدیکشنری عربی به فارسیخوراک دهنده , خورنده , چرنده , چارپايان پرواري , رود فرعي , بطري پستانک دار , سوخت رسان , ناودان
طاعوندیکشنری عربی به فارسیافت , بلا , سرايت مرض , طاعون , بستوه اوردن , ازار رساندن , دچار طاعون کردن
حونطاعلغتنامه دهخداحونطاع . [ ] (اِخ ) (یوم ...) همه بکسر نون آنرا ضبط کرده اند مگر ازهری که گوید: نَطاع َ بر وزن قطام است . آبی است مر بنی تمیم را و آن چاهی است دارای آبی گوارا. در اینجا وقعه ای میان بنی سعد و هوةبن علی اتفاق افتاد. رجوع به مجمع الامثال میدانی شود.
سلنطاعلغتنامه دهخداسلنطاع . [ س ِ ل ِ ] (ع ص ) مرد درازبالا. (منتهی الارب ). رجوع به سلنطع شود. || دیوانه . (منتهی الارب ). یاوه گو. (ناظم الاطباء). || بیهوش . (منتهی الارب ). || دل شده در سخن خود. (منتهی الارب ).
سطاعلغتنامه دهخداسطاع . [ س ِ ] (ع اِ) درازترین ستون خیمه . || شتر دراز فربه . || ستون خانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || داغ گردن شتر بدرازا. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
مستطاعلغتنامه دهخدامستطاع . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استطاعة. فرمانبردار و مطیع. (غیاث ) (آنندراج ) : همچنین کسب و دم و دام و جماع آن موالید است حق را مستطاع . مولوی (مثنوی ).|| آنچه در قدرت است . در توانائی . بقدر مستطاع ؛ ب