طاقبازلغتنامه دهخداطاقباز. (ص مرکب ، ق مرکب ) سِتان . طاقواز.- طاقباز خوابیدن یا طاقواز افتادن یا طاقواز خفتن ؛ در تداول عامه سِتان خفتن . بر قفا خفتن . بر پشت خوابیدن . استلقاء. چارطاق خوابیدن در تداول عامه .- طاقباز کردن یاگذاشتن در ؛ آ
تقبصلغتنامه دهخداتقبص .[ ت َ ق َب ْ ب ُ ] (ع مص ) گرد آمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تقبض شود.
تقبیصلغتنامه دهخداتقبیص . [ ت َ ] (ع مص ) به سر انگشتان گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).