طالبانلغتنامه دهخداطالبان . [ ل ِ ] (اِخ ) میر محمدباقر استرآبادی مشهور بطالبان . از تلامذه ٔشیخ بهائی بوده چنانکه در امل الاَّمل آورده . و او راست : شرحی بر زبدة الاصول و غیر ذلک . (روضات ص 116).
طلبانلغتنامه دهخداطلبان . [ طَ ل َ ] (نف ، ق ) در حال طلبیدن .- طلبان کردن ؛ به صورت آئینی کسی را نزد خود خواستن . به مزاح گویند: بار اولی است که او مرا طلبان کرده است ؛ یعنی واخوانده است .
ورشتادفرهنگ نامها(تلفظ: varaštād) (= ورستاد) ، کمک معاش که به طالبان علم و کارمندان و جز آن میدهند ، وظیفه ، مقرری .
عاشق سگ جانلغتنامه دهخداعاشق سگ جان . [ ش ِ ق ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایت از دنیاطلبان و طالبان دنیا باشد. (برهان ) (آنندراج ).