تعقیبی تیمیteam pursuitواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه/ پیست با قواعد مسابقة تعقیبی که در آن دو تیم سه یا چهار نفره با هم رقابت میکنند
دویستمتر تیمیteam sprintواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه/ پیست که در آن تیمهای سهنفره، دوبهدو، سه دور مسیر راهه/پیست را طی میکنند؛ برنده تیمی است که در مدت زمان کمتری کار را خاتمه میدهد
بالگروهheli team, helicopter teamواژههای مصوب فرهنگستانگروهی متشکل از نیروهای مجهز به تجهیزات رزمی که با استفاده از بالگرد ترابری میشوند
گروه رویارویی با پیشامدهای رایانهایcomputer incident response team, cyber incident response teamواژههای مصوب فرهنگستانگروهی متشکل از تحلیلگران امنیت رایانه که بهمنظور مهار و ریشهکنی و بازیابی آسیبهای ناشی از پیشامدهای امنیت رایانه گردهم آمده باشند اختـ . گروه روپر CIRT متـ . گروه رویارویی با پیشامدهای امنیت رایانهای computer security incident response team, CSIRT مرکز رویارویی با پیشامدهای رایانهای
تام تاملغتنامه دهخداتام تام . (اِ) نوعی از آلات موسیقی ضربی است که منشاء آن از چین است و عبارت از یک صفحه ٔ فلزی دایره شکل است که بطور عمودی بر پایه ای آویخته شده است و با چکش چوبی بر آن نوازند.
طاماتفرهنگ فارسی عمید۱. [جمعِ طامَّة] = طامه۲. (تصوف) اوراد و کرامات سالکان.۳. (تصوف) سخنان بیاصل و پریشان برخی صوفیان: ◻︎ به صدق و ارادت میان بسته دار/ ز طامات و دعوی زبان بسته دار (سعدی۱: ۵۵).
طیملغتنامه دهخداطیم . [ طَ ] (ع مص ) سرشتن خدای کسی را بر نیکوئی . یقال : طامه اﷲ علی الخیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مصدر «طامه اﷲ علی الخیر»؛ ای جبله . (تاج المصادر بیهقی ). || نیکوکار شدن . یقال : طام فلان . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
زبدلغتنامه دهخدازبد. [ زَ ب َ ] (اِخ ) نام حمص یا دهی است در حمص . (منتهی الارب ). اسم حمص ویا قریه ای است در او. (ترجمه ٔ قاموس ). نام قدیم حمص یا قریه ای است در نزدیکی حمص ، و با نون (زند) نیز ضبط شده است . و زبد را که در این شعر صخرالغی آمده :مآبه الروم او تنوخ اوالاًطام من صَوّرا
لوغلغتنامه دهخدالوغ . (اِمص ) لوغیدن . دوشیدن بود به عبارت (به زبان ) ماوراءالنهر. (فرهنگ اسدی چ پاول هورن ). و در نسخه ٔ خطی همین فرهنگ که نزد من است و متعلق به مرحوم محمدباقر میمندی خسروی بوده مینویسد: لوغ و لوغیدن دوشیدن و آشامیدن بود به زبان ماوراءالنهر و در برهان قاطع برآشامیدن «و ریختن
طاماتفرهنگ فارسی عمید۱. [جمعِ طامَّة] = طامه۲. (تصوف) اوراد و کرامات سالکان.۳. (تصوف) سخنان بیاصل و پریشان برخی صوفیان: ◻︎ به صدق و ارادت میان بسته دار/ ز طامات و دعوی زبان بسته دار (سعدی۱: ۵۵).
حطاملغتنامه دهخداحطام . [ ح ُ ] (ع اِ)ریزه و شکسته ٔ هر چیزی خشک . (منتهی الارب ). گیاه خشک . ریزه ٔ کاه خرد شکسته شده . و ریزه ٔ گیاه و جز آن و ریزه ٔ هر چیز. (غیاث ). شکسته و ریزه ٔ گیاه و جز آن . (مهذب الاسماء). خرده و شکسته و پوسیده و ریزیده شده .قال اﷲ : ثم یکون ح
خطاملغتنامه دهخداخطام . [ خ َطْ طا ] (ع ص ) مشکی که پربوی کند خیشوم را.(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). منه : مسک خطام .
خطاملغتنامه دهخداخطام . [ خ ِ ] (ع اِ) زه آویخته بکمان . ج ، خُطُم . || زه کمان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ج ، خُطُم . || مهار. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). ج ، خُطُم : ملاح گفت : کشتی را خللی هست یکی از شما که دلاورترست ... باید که بدین ست
خطاملغتنامه دهخداخطام . [ خ ِ ](ع مص ) مصدر ثلاثی «خَطم » و ثلاثی مزیدفیه «مخاطمه » است . رجوع به «خطم » و «مخاطمه » در این لغت نامه شود.