طبقهبندی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ، دستهبندی کردن، گروهبندی کردن، گروه گروه کردن، دسته دسته کردن، مرتب کردن، درجه بندی کردن، ردهبندی کردن، دانه بندی کردن، ریزودرشت کردن، دسته کردن، بایگانی کردن، در قفسهگذاشتن دستچین کردن، گلچین کردن، چیدن تفکیک کردن، تعریف کردن، نام گذاری کردن تحلیل کردن، آنالیز کردن ◄ تجزیه کردن درجه د
طبقه بندیلغتنامه دهخداطبقه بندی . [ طَ ب َ ق َ / ق ِ ب َ ] (حامص مرکب ) (در حیوان و نبات و غیره ) رده بندی . (فرهنگستان ). صف بندی . تبویب .- طبقه بندی کردن ؛ رده بندی کردن . تبویب کردن .
طبقه بندیدیکشنری فارسی به انگلیسیassortment, categorization, classification, compartment, gradation, heading, hierarchy, scale, stratification
طبقهبندیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم طبقهبندی، تعیین، تشخیص، تعریف طبقه، مقوله، کلاس، مجموعه، زیرمجموعه، جزء، زمره، جرگه، قشر، نوع▼، تیره▼، بخش شاخه، واحد، اداره، معاونت، دپارتمان، حوزه، دفتر، بخش، کارگاه جنس، سکس گروه طبقه، رف، گنجه رکورد، تیتر ستون، ردیف بایگانی، جداسازی مقوله، قضیه، قاطیغوریاس، مقولات ارسطویی، منطق ارسطو
طبقهبندیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم طبقهبندی، تعیین، تشخیص، تعریف طبقه، مقوله، کلاس، مجموعه، زیرمجموعه، جزء، زمره، جرگه، قشر، نوع▼، تیره▼، بخش شاخه، واحد، اداره، معاونت، دپارتمان، حوزه، دفتر، بخش، کارگاه جنس، سکس گروه طبقه، رف، گنجه رکورد، تیتر ستون، ردیف بایگانی، جداسازی مقوله، قضیه، قاطیغوریاس، مقولات ارسطویی، منطق ارسطو