دشواژهtaboo wordواژههای مصوب فرهنگستانواژههایی که بیان آنها در نزد قومی به دلایل مذهبی یا رعایت ادب پسندیده نیست
بسامدهای ممنوعtaboo frequenciesواژههای مصوب فرهنگستانبسامدهای مورد استفادۀ گروهی از نیروهای خودی که، به دلیل اهمیت آن، سایر نیروهای خودی باید از تداخل در آن پرهیز کنند
زاپاسکcompact spare, compact temporary spare, tempa spare, minispareواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زاپاس موقت که تایر آن کوچکتر و باریکتر از تایر استاندارد خودرو است
پردیس طبیعت،پارک طبیعتnature parkواژههای مصوب فرهنگستانپردیسی که جاذبة اصلی آن گیاگان و زیاگان موجود در آن است
طبيبدیکشنری عربی به فارسیپزشک , دکتر , طبابت کردن , درجه دکتري دادن به , دوايي , شفابخش , دارويي , طبيب , پزشکي
طبيعةدیکشنری عربی به فارسیرنگ زدن , رنگ چهره , رنگ , بشره , چرده , طبيعت , ذات , گوهر , ماهيت , خوي , افرينش , گونه , نوع , خاصيت , سرشت , خميره
طبيعيدیکشنری عربی به فارسیذاتي , جبلي , فطري , غريزي , ايجاد شده بر اثر تخم کشي از موجودات هم تيره , طبيعي , سرشتي , نهادي , بديهي , مسلم , استعداد ذاتي , احمق , ديوانه , مادي , فيزيکي
اطباءلغتنامه دهخدااطباء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طِبْی و طُبْی ، بمعنی سر پستان مادیان ، سباع و خر و اسب و ناقه و جز آن . (آنندراج ). ج ِ طِبْی و طُبْی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار).
طبيبدیکشنری عربی به فارسیپزشک , دکتر , طبابت کردن , درجه دکتري دادن به , دوايي , شفابخش , دارويي , طبيب , پزشکي
طبيعةدیکشنری عربی به فارسیرنگ زدن , رنگ چهره , رنگ , بشره , چرده , طبيعت , ذات , گوهر , ماهيت , خوي , افرينش , گونه , نوع , خاصيت , سرشت , خميره