خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرف داری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طرف داری
/tarafdāri/
معنی
۱. [مجاز] جانبداری؛ حمایت.
۲. نگهبانی از مرزها و نواحی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
طرف داری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] tarafdāri ۱. [مجاز] جانبداری؛ حمایت.۲. نگهبانی از مرزها و نواحی.
-
واژههای مشابه
-
طَّرْفِ
فرهنگ واژگان قرآن
نگاه و چشم برگرداندن - جانب (قاصرات الطرف کنايه است از اين که : نگاه کردن آنان با کرشمه و ناز است و بعضي از مفسرين گفتهاند : حوريان فقط به همسران خود نگاه ميکنند ، و آن قدر ايشان را دوست ميدارند که نظر از ايشان به ديگر سو ، نميگردانند و منظور از "يَن...
-
طِرَفْ
لهجه و گویش گنابادی
teraf در گویش گنابادی یعنی مواجهه ، رو در رو شدن ، مقابل هم قرار گرفتن
-
طرف قرارداد آمازون
مهندسی صنایع
Amazon Contracting Party
-
طرف، طرف شدن
لهجه و گویش تهرانی
مواجهه ، طرف بودن،تماس
-
ازاین طرف بان طرف
دیکشنری فارسی به عربی
عبر
-
بنی طرف
لغتنامه دهخدا
بنی طرف . [ ب َ طُ رُ ] (اِخ ) قبیله ای از قبایل عرب خوزستان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 92). از عشایر عرب خوزستان ، مشتمل بر 2500 خانوار است که در بخش بستان از شهردشت زندگی میکنند. ناحیه ٔ دشت میشان تا تیرماه 1314 هَ . ش . بنام این طایفه بنی طرف خواند...
-
طرف بربستن
واژگان مترادف و متضاد
سود بردن، نفع یافتن، نتیجهگرفتن، بهره بردن، طرف بستن، استفاده کردن
-
طرف بستن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهره بردن، سود بردن، برخوردار شدن، بهرهور شدن، بهرهمندشدن، طرف بربستن، طرف یافتن ۲. متنعمشدن، به نوا رسیدن
-
neutral
بیطرف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] دولتی که اعلام بیطرفی میکند
-
lee side, leeward
طرف بادپناه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] طرفی از شناور یا هر شیء دیگر که از باد در امان است
-
weather side
طرف بادخور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] طرفی از شناور که در معرض باد قرار دارد
-
بی طرف
فرهنگ واژههای سره
بی سویه
-
طرف شام
لغتنامه دهخدا
طرف شام . [ طَ رَ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، ق مرکب ) مرادف تنگ ِ شام . گیراگیر شام . تنگ غروب : پیران تلاش رزق فزون از جوان کنندحرص گدا شود طرف شام بیشتر.صائب (از آنندراج ).