طریانلغتنامه دهخداطریان . [ طَ رَ ] (ع مص ) حادث شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نو درآمدن . (کنزاللغات ). || وارد شدن چیزی در چیزی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بر سر چیزی درآمدن . (کنزاللغات ).
طریانلغتنامه دهخداطریان . [ طِرْ ریا ] (ع اِ) خوان ها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تریان . ج ، طریانات . (مهذب الاسماء). طَبَق . (برهان ).
چتریانلغتنامه دهخداچتریان . [چ َ ] (اِ مرکب ) تیره ای از گیاهان که وضع گلهای آنها همیشه بشکل چتر و غالباًبصورت چتر مرکب است . (از گیاه شناسی گل گلاب ص 233).
تراژانلغتنامه دهخداتراژان . [ تْرا / ت ِ ] (اِخ ) مارکوس اولپیوس تراژانوس کرینیتوس . یکی از امپراتوران بزرگ روم است که بسال 52 م . در ایتالیکا (اسپانیا) متولد شد. پدرش مردی نوخاسته بود و مورد حمایت امپراتور وسپازین قرار گرفت و
ترانلغتنامه دهخداتران . [ ت َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کنارک در شهرستان چاه بهار که در 72هزارگزی شمال باختری چاه بهار و هفت هزارگزی شمال راه مالرو چاه بهار به جاسک واقع است و 25 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران
ترایانلغتنامه دهخداترایان . [ ت َ ] (نف ، ق ) در حال تراییدن .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تراییدن شود.
طریانوسلغتنامه دهخداطریانوس . [ طِ ] (اِخ ) تراژان . یکی از قیاصره ٔ روم قدیم که بسال 52 م . در ایطالیکا یکی از بلاد اسپانی به دنیا آمد و از سال 98 تا سال 117 م . در روم پادشاهی کرد و از سال <sp
طریانةلغتنامه دهخداطریانة. [ طِ ن َ ] (اِخ ) یکی از بلاد اشبیلیه است . (معجم البلدان ). و رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 219 شود.
طریانوسلغتنامه دهخداطریانوس . [ طِ ] (اِخ ) تراژان . یکی از قیاصره ٔ روم قدیم که بسال 52 م . در ایطالیکا یکی از بلاد اسپانی به دنیا آمد و از سال 98 تا سال 117 م . در روم پادشاهی کرد و از سال <sp
طریانةلغتنامه دهخداطریانة. [ طِ ن َ ] (اِخ ) یکی از بلاد اشبیلیه است . (معجم البلدان ). و رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 219 شود.
دُمقاطریانHippuridaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از نعناسانانِ علفی آبزی با گُلپوش تحلیلیافته و برگهای فراهم که در ردهبندی کرونکوئیست 1988 در راستۀ آبستارهسانان (Callitrichales) قرار دارد