طفوقلغتنامه دهخداطفوق . [ طُ ] (ع مص ) کردن گرفتن . (منتهی الارب ). شروع کردن . آغازیدن . در کاری ایستادن . (زوزنی ). شروع کردن چیزی . || نزدیک شدن . (منتخب اللغات ).
تفوقلغتنامه دهخداتفوق . [ ت َ ف َوْ وُ ] (ع مص ) فراخی نمودن در عیش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || فواق فواق مکیدن بچه شیر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نوشیدن چیزی بعد چیزی . (از اقرب الموارد). || فواق به فواق دوشیدن . (منتهی الارب ) (آنند
تفویقلغتنامه دهخداتفویق . [ ت َ ] (ع مص ) تیر را فوق کردن و فوق تیر بر زه کمان نهادن . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سوفار ساختن تیررا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فوق قرار دادن تیر را. (از اقرب الموارد). || فواق فواق خورانیدن شیر، فصیل را. و فی الحدیث علی : و ان بنی امیه ل
طفقلغتنامه دهخداطفق . [ طَ ف َ ] (ع مص ) درایستادن در کاری . (دهار). در کاری ایستادن . (زوزنی ). درکاری کردن ایستادن . (تاج المصادر) . طفوق . (منتهی الارب ). کردن گرفتن . و منه : طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة (قرآن 22/7)؛ یعنی دوختن
درایستادنلغتنامه دهخدادرایستادن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) ایستادن . قائم شدن . || أخذ. (دهار). تشمیر. (تاج المصادر بیهقی ). جعل . (دهار).طفق . (ترجمان القرآن جرجانی ). آغاز کردن . شروع کردن . آغازیدن به انجام کاری . اقدام کردن . مبادرت کردن . پرداختن . مشغول شدن : اگر فرمان ب