تیکوزلغتنامه دهخداتیکوز. (اِ) کشک باشد و آن را پینو نیز گویند وبه ترکی قروت خوانند. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). کشک و قروت را گویند. (برهان ). تیگوز. کشک و پینو. (ناظم الاطباء).
تکویسلغتنامه دهخداتکویس . [ ت َ ] (ع مص ) بر روی افکندن . (زوزنی ). برگردانیدن و نگونسارکردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
تقوزلغتنامه دهخداتقوز. [ ت َ ق َوْ وُ ] (ع مص ) شادمانی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شادمانی . (ازاقرب الموارد). || خواستن . || از بالا به زیر افتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ویران شدن . || برشکسته شدن خانه . || دویدن بز کوهی . (منتهی الارب ) (آنندرا
تقوسلغتنامه دهخداتقوس . [ ت َ ق َوْ وُ ] (ع مص ) کج گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کمان در بازو افکندن و بدو درآمدن . (تاج المصادر بیهقی ). با کمان بودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). حمل کردن کمان . (از اقرب الموارد). || برآمدن موی سپید د
تقویزلغتنامه دهخداتقویز. [ ت َ ] (ع مص ) بسیار شدن گیاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
طلیطلةلغتنامه دهخداطلیطلة. [ طُ ل َ طُ ل َ / طُ ل َ طَل َ ] (اِخ ) شهری است (دراندلس ) بر بر کوه ، و رود تاجه از گرد وی برآید. (حدود العالم ). و از آن تا قرطبه هفت روز راه بوده است .این شهر را مسلمانان به سال نودویک از هجرت (مطابق 719
اطلیطقوسلغتنامه دهخدااطلیطقوس . [ ] (اِخ ) ابن الندیم کتابی بدین نام به افلاطون نسبت می دهد و ندانم مصحف چه کلمه ای است . (یادداشت مؤلف ).