طلسماتلغتنامه دهخداطلسمات . [ طِ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ طلسم : به کیمیا و طلسمات میر ابومنصورطلسمهای سکندر همی کند ویران . فرخی .- علم طلسمات ؛ دانشی است که از آن چگونگی درآمیختگی قوای فعاله ٔ عالیه بقوای منفعله ٔ
اصحاب طلسماتلغتنامه دهخدااصحاب طلسمات . [ اَ ب ِ طِ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنانکه در علم طلسمات مهارت دارند. گروهی که به طلسمات معتقدند. رجوع به طلسم و حکمت اشراق سهروردی چ کربن ص 145 و 146 و ترجمه ٔ مقدمه ٔ ابن خلدون بقلم پر
اصحاب طلسماتلغتنامه دهخدااصحاب طلسمات . [ اَ ب ِ طِ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنانکه در علم طلسمات مهارت دارند. گروهی که به طلسمات معتقدند. رجوع به طلسم و حکمت اشراق سهروردی چ کربن ص 145 و 146 و ترجمه ٔ مقدمه ٔ ابن خلدون بقلم پر
پترفرهنگ فارسی معین(پَ تَ) [ هند. ] ( اِ.) قطعه ای از طلا، نقره ، مس ، برنج و مانند آن که بر روی آن طلسمات و تعویذ نقش کنند.
طمیدیوسلغتنامه دهخداطمیدیوس . [ ] (اِخ ) طیطوس طمیدیوس . نام یکی از سلاطین روم است و بلیناس حکیم صاحب طلسمات بزمان وی بوده است . (عیون الانباء ج 1 ص 73).
اصحاب طلسماتلغتنامه دهخدااصحاب طلسمات . [ اَ ب ِ طِ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنانکه در علم طلسمات مهارت دارند. گروهی که به طلسمات معتقدند. رجوع به طلسم و حکمت اشراق سهروردی چ کربن ص 145 و 146 و ترجمه ٔ مقدمه ٔ ابن خلدون بقلم پر