طلیاءلغتنامه دهخداطلیاء. [ طَل ْ ] (ع اِ) زخمی است مانند ادرفن . || (ص ) گر: ناقة طلیاء؛ شتر ماده ٔ قطران مالیده و گرگین . || (اِ) لته ٔ پاره ای که بدان شتران را مالند. طلاة. (منتهی الارب ).
نمدارTiliaواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از نمداریان درختی بزرگ خزاندار با حدود 30 گونه که در نواحی معتدل شمالی میرویند؛ برگهایشان قلبیشکل و معمولاً نامتقارن است و در کنار پرچمهای گل، فلسی گلبرگمانند وجود دارد
تیلالغتنامه دهخداتیلا. (اِ) چنبر رسن تابی را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (فرهنگ رشیدی ). چنبر رسن . (شرفنامه ٔ منیری ).
تلالغتنامه دهخداتلا.[ ت ِ ] (اِ) بمعنی ذهب که فارسیان عربی دان به طاء نوشته اند. از عالم طپیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
طلاةلغتنامه دهخداطلاة. [ طُ ] (ع اِ) شتر ماده ٔ گرگین . || لته پاره ای که بدان شتر را مالند. طلیاء. (منتهی الارب ).