طمسلیلغتنامه دهخداطمسلی . [ طَ س َ لا ] (ع اِ) بلا. سختی . گویند: هو یمشی الی الطمسلی ؛ ای الضراء. || (اِمص ) نقصان . (منتهی الارب ).
تمشیللغتنامه دهخداتمشیل . [ ت َ ] (ع مص ) شیر اندک فرود آوردن ناقه . || پراکنده ریخته شدن شیر ناقه به دوشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شمشیر از نیام برکشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
بلالغتنامه دهخدابلا. [ ب َ ] (از ع ، اِ) بلاء. آزمایش . (ناظم الاطباء). آزمایش . آزمون . امتحان . (فرهنگ فارسی معین ). بَلوی . بَلیّة. مِحنة : اندر بلای سخت پدید آیدفضل و بزرگواری و سالاری . رودکی .و رجوع به بلاء شود. || زحمت و سخ