طمعکارلغتنامه دهخداطمعکار. [ طَ م َ ] (ص مرکب ) طامع. طماع . حریص : پیش راه حرص پیری چوب نتواند گذاشت بیشتر دست طمعکار از عصا گردد بلند. صائب .- امثال :طمعکار رنگش زرد است .