تمویهلغتنامه دهخداتمویه . [ ت َم ْ ] (ع مص ) خبردادن خلاف آنچه پرسند او را از آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).خبر دادن کسی را خلاف آنچه پرسند و تزویر و تلبیس کردن او را چنانکه گویی خبر را تر و تازه و با آب کرده است . (از اقرب الموارد) : تمویه و تزویر آنها مرا در خ
تمویهفرهنگ فارسی عمید۱. زراندود کردن؛ آبطلا دادن.۲. [مجاز] امری یا خبری را خلاف آنچه هست نمایاندن؛ باطل و غلطی را به لباس حق و درست جلوه دادن؛ تلبیس؛ تزویر.
دیر طمویهلغتنامه دهخدادیر طمویه . [ دَ طَم ْ وَی ْ ] (اِخ ) طمویه دهی است در مغرب نیل بمصر در مقابل حلوان و مشرف بر نیل است و اطراف آن را درختان و نخله های خرما و تاکستانها احاطه کرده است . د یر با صفا و آبادی است و یکی از تفرجگاههای مصر محسوب میشود. (از معجم البلدان ).
دیر طمویهلغتنامه دهخدادیر طمویه . [ دَ طَم ْ وَی ْ ] (اِخ ) طمویه دهی است در مغرب نیل بمصر در مقابل حلوان و مشرف بر نیل است و اطراف آن را درختان و نخله های خرما و تاکستانها احاطه کرده است . د یر با صفا و آبادی است و یکی از تفرجگاههای مصر محسوب میشود. (از معجم البلدان ).