نان برشتیtoast, toast breadواژههای مصوب فرهنگستاننان ورقهشدۀ چهارگوشی که معمولاً آن را پس از برشته کردن مصرف کنند
جانانبرشتیtoast rackواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای برای نگهداری و عرضة قطعات نان برشتهشده متـ . جابرشتی
طوائحلغتنامه دهخداطوائح . [ طَ ءِ ] (ع اِ) طوایح . شدائد. مهلکات . (منتهی الارب ). هلاکی . آفات . (غیاث ) (آنندراج ).
تواهیلغتنامه دهخداتواهی . [ ت َ ] (حامص ) تباهی است که نابودکرده شده و ضایعگردیده و به کمال نرسیده باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). بمعنی تباهی است که ضایع و نابودشده باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ).
طواحینلغتنامه دهخداطواحین . [ طَ ] (اِخ ) موضعی است بسرزمین فلسطین نزدیک رمله ، و وقعه ٔمشهور بین خمارویه بن طولون و المعتضد باﷲ بسال 271 هَ . ق . نزدیک این مکان بوده است . (معجم البلدان ).
طاحیلغتنامه دهخداطاحی . [ حی ی ] (ص نسبی ) اسم منسوب به بنی طاحیه که از محله های بصره است . (سمعانی ). || منسوب به طاحیةبن سودبن حجر که بطنی است از اَزد. (منتهی الارب ). رجوع به طاحیه شود. || (ع ص ) کرکس که در هوا گرد مردار گردد. ج ، طواحی .
طواحینلغتنامه دهخداطواحین . [ طَ ] (اِخ ) موضعی است بسرزمین فلسطین نزدیک رمله ، و وقعه ٔمشهور بین خمارویه بن طولون و المعتضد باﷲ بسال 271 هَ . ق . نزدیک این مکان بوده است . (معجم البلدان ).