طورزنلغتنامه دهخداطورزن . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان پائین بخش حومه ٔ شهرستان اردستان در 45 هزارگزی خاور اردستان و35 هزارگزی شمال خاوری راه شهراب به نائین . جلگه ، معتدل با150 تن سکنه . آب آن
تورزینلغتنامه دهخداتورزین . [ ت َ وَ ] (اِ مرکب ) تورزی . سلاحی به شکل تبر که در پهلوی زین گذارند و تبرزین نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به تبرزین شود.
تارزنلغتنامه دهخداتارزن . [ زَ ] (نف مرکب ) نوازنده ٔ تار. نوازنده ٔ یکی از آلات موسیقی . رجوع به تار شود.
تارزنلغتنامه دهخداتارزن . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد است که در21هزارگزی شمال باختری الیگودرز، کنار راه مالرو «دارباغ » به «قره ده » واقع است . جلگه و معتدل است و 712تن سکنه دارد. آب آن از قنا