طيندیکشنری عربی به فارسیخاک رس , رس , گل , خاک کوزه گري , سفال , لجن , گل الود کردن , تيره کردن , افترا
تُنِ حجمیmeasurement tonne, measurement tonواژههای مصوب فرهنگستانواحدی که معادل چهل پای مکعب است و از آن برای بارهای حجمی استفاده میشود
تن تنلغتنامه دهخداتن تن . [ ت َ ت َ ] (اِ مرکب ) کنایه از نغمه و سرود. (آنندراج ). سرود و نغمه و آهنگ و ترانه . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ) : در خانه تن مزن که ز دستان عندلیب در هر دمت به باغچه صدجای تن تن است . انوری (از آنندراج
تن تنفرهنگ فارسی عمید۱. (ادبی) در عروض، معیاری برابر دو هجای بلند؛ تنتنن؛ تنتننا.۲. [قدیمی، مجاز] نغمه؛ سرود؛ آواز: ◻︎ به چنگ و تنتن این تن نهادهای گوشی / تن تو تودۀ خاک است و دمدمهش چو هواست (مولوی۲: ۱۱۴۵).
تن تنفرهنگ فارسی معین(تَ تَ) (اِمر.) 1 - وزن اجزای آواز موسیقی . 2 - از ارکان تقطیع . 3 - نغمه ، سرود.
انبالیطسلغتنامه دهخداانبالیطس . [ اَم ْ طِ ] (اِ) طین کرمی . فرماقیطس . (از لکلرک ).طین الکرمی . (یادداشت مؤلف ). در مفردات ابن البیطار اسالیطس است . و رجوع به طین کرمی و طین الکرمی شود.
ارتوناسلغتنامه دهخداارتوناس . [ ] (اِ) بیونانی ، طین قیمولیا یعنی گِل ِ جزیره ٔ سیمل که امروز آن جزیره را ارژان تی یر نامند و در بصره این خاک را طین الحر خوانند و آن بر سه گونه است : طین ارمنی و طین سلجماسه و طین اشبانیا (اسپانیول ) و گاه از طین قیمولیا، طین سیراف را خواهند. رجوع به طین قیمولیا