طیفسونلغتنامه دهخداطیفسون . [ طَ ف َ ] (اِخ ) صورتیست از طیسفون . رجوع به «طیسفون » و نیز رجوع به ص 166 ج 2 شعوری شود.
تفسانلغتنامه دهخداتفسان . [ ت َ ](نف ) به غایت گرم . (جهانگیری ) (غیاث اللغات ). گرم . (آنندراج ). تفسیده یعنی گرم شده . (فرهنگ رشیدی ). گرم و تابدار و به غایت گرم . (ناظم الاطباء) : اگر میرد چراغ درد و داغم پی احیا دم تفسان برآرم .ظهوری (ا