ظمآنلغتنامه دهخداظمآن . [ ظَم ْ ] (ع ص ) تشنه . ج ، ظِماء، ظُماء نادراً. || وجه ظَمآن ؛ روئی خشک و بی گوشت .
اثر زیمانZeeman effectواژههای مصوب فرهنگستانپدیدهای که در آن هر خط طیفی اتمی یا مولکولی براثر میدان مغناطیسی ایستا به چند خط همفاصله تجزیه میشود
اثر زیمان مجذوریquadratic Zeeman effectواژههای مصوب فرهنگستانپدیدۀ شکافتگی خطوط طیف اتمها که متناسب با مجذور میدان مغناطیسی اعمالشده است
اثر زیمان وارونinverse Zeeman effectواژههای مصوب فرهنگستانپدیدۀ زیمانی که بهجای خطوط گسیلی در خطوط جذبی طیف اتمها دیده میشود
اثر بیهنجار زیمنanomalous Zeeman effectواژههای مصوب فرهنگستانشکافته شدن خطوط طیفی اتمها در میدان مغناطیسی و تقسیم آنها به بیش از سه مؤلفه، درحالیکه اتم در حالت پایه نباشد
ظمأیلغتنامه دهخداظمأی . [ ظَم ْ آ ] (ع ص ) تأنیث ظمآن . ظَمآنة. || ریح ظَمْأی ̍؛ باد زود تشنه کننده . خلاف لینة.
حائملغتنامه دهخداحائم . [ ءِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حَوم و حَوام و حیام و حومان . گرد چیزی گردنده . ج ، حوم . || قاصد و عازم و آهنگ کننده ٔ کاری . ج ، حُوّم . || تشنه . ظمآن . عطشان . ج ، حوائم ، حُوّم .