عائذةلغتنامه دهخداعائذة. [ ءِ ذَ ] (ع ص ) مؤنث عائذ. ج ، عائذات ، عوائذ. (منتهی الارب ). رجوع به عائذ شود.
حادةلغتنامه دهخداحادة. [ حادْ دَ ] (ع ص ) تأنیث حاد. تند. تیز. || رائحه ٔ حادّه ، ای ذکیة؛ بوئی تند. بوئی تیز. || سواره . (طب ّ). || مقابل مزمنه . (در بیماری ) .- زاویه ٔ حادّة ؛ زاویه ٔ تنگ تر از قائمة و منفرجة (هندسه ). رجوع به حادّ و زاویه شود .
حایضةلغتنامه دهخداحایضة. [ ی ِ ض َ ] (ع ص ) آنکه او را حیض افتاده باشد. حایض . (منتهی الارب ) (صراح ).
عوائذلغتنامه دهخداعوائذ. [ ع َ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عائذة. (از اقرب الموارد). رجوع به عائذة شود. || (اِخ ) چهار ستاره است به تربیع مختلف ، و در وسط آن ستاره ای است مسمی به ربع. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).