عائلیلغتنامه دهخداعائلی . [ ءِ ] (اِخ ) قریه ای است به یک فرسنگ و نیمی جنوب شیراز. (فارسنامه ٔ ناصری ). رجوع به عایلی شود.
آلیاژalloyواژههای مصوب فرهنگستان[شیمی] فراوردهای فلزی که دارای دو یا چند عنصر بهصورت محلول جامد یا بهصورت مخلوطی از فازهای فلزی باشد [مهندسی بسپار] نوعی آمیختۀ (blend) بسپاری که معمولاً متشکل از دو بسپار متفاوت است که با هم همبلور شده یا بهنحوی سازگار هستند. هرچند بعضاً بهجای آمیخته نیز بهکار میرود
مدار هالهایhalo orbitواژههای مصوب فرهنگستانمداری که در آن فضاپیما در همسایگی یک نقطة لاگرانژی باقی میماند و یک حلقة دایرهای یا بیضوی را طی میکند
آلیاژ ریختگیcasting alloyواژههای مصوب فرهنگستانموادی فلزی که برای شکلریزی یا ریختهگری شکلی (shape casting) به کار میروند