حوجلةلغتنامه دهخداحوجلة. [ ح َ ج َ ل َ ] (ع اِ)شیشه ٔ کلان شکم فراخ سر. (منتهی الارب ). برنی ، یا عام است . شیشه ٔ خرد سرفراخ . (مهذب الاسماء). ج ، حواجل ، حواجیل . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || (مص ) گودافتادن چشم . فروشدن چشم مرد بمغاک . (منتهی الارب ).
هوجلةلغتنامه دهخداهوجلة.[ هََ ج َ ل َ ] (ع مص ) خفتن . (منتهی الارب ). به خوابی سبک رفتن . (از اقرب الموارد). || در زمین پست هموار رفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
بی مهلتلغتنامه دهخدابی مهلت . [ م ُ ل َ ] (ص مرکب ) (از: بی + مهلت ) عاجل . عاجلة. (منتهی الارب ). رجوع به مهلت شود.
آن جهانلغتنامه دهخداآن جهان . [ج َ ] (اِ مرکب ) آخرت . عقبی . اخری . آجله . آجل . آخره .عاقبت . آن سرا. مقابل این جهان ، دنیا، اولی ، عاجله .
لهیبلغتنامه دهخدالهیب . [ ل ُ هََ ] (اِخ ) ابن مالک اللهبی ... قاله ابن مندة و حکی فیه ابوعمر لهب مکبرا و به جزم الرشاطی قال ابن مندة له خبر رواه عبداﷲبن محمد العدوی باسناد لایثبت و قال ابوعمر روی خبراً عجیباً فی الکهانة و اعلام النبوة و اورد العقیلی حدیثه قال اخبرنا عبداﷲبن احمد البلوی اخبرن
دنیالغتنامه دهخدادنیا. [ دُن ْ ] (ع ص ) تأنیث ادنی ، به معنی نزدیکتر. (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب ). نزدیکتر. (ترجمان القرآن جرجانی ص 49). مقابل قُصْوی ̍. (یادداشت مؤلف ). السماء الدنیا؛ این آسمان به سبب نزدیکی آن از ساکنان زمین ، و همچنین است سماء الدنی