هاتفلغتنامه دهخداهاتف . [ ت ِ ] (ع ص ) آوازدهنده . خواننده . (از اقرب الموارد) (غیاث اللغات ). آوازکننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آوازدهنده ای که خود او را نبینی . بانگ دهنده : یکی هاتف از خانه آواز دادچو رامش بری ، نزد رامشگری . <p class
هاتولغتنامه دهخداهاتو. (ع فعل امر) فعل امر است مشتق از مهاتاة. ببخشید شما. بیاورید شما. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
هاتفلغتنامه دهخداهاتف . [ ت ِ ] (اِخ ) سیداحمد اصفهانی که هاتف تخلص یافت نسباً از سادات حسینی است . اصل خاندان او چنانکه از تذکره ها برمی آید از قصبه ٔ اردوباد آذربایجان بوده که در زمان پادشاهان صفوی از آن سامان به اصفهان آمده و در این شهر مسکن گزیده اند. هاتف در نیمه ٔ اول قرن دوازدهم در اصف
مصیدةلغتنامه دهخدامصیدة. [ م َ دَ ] (ع اِ) مصید. دام و آنچه بدان صید و شکار کنند. (ناظم الاطباء). آنچه به وی صید کنند. (از (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). دام (از رسن یا چوب ). ج ، مصائد. (زمخشری ): عاطوف ، عطوف ، عطاف ؛ مصیده ای که چوب کج داشته باشد. (منتهی الارب ). و رجوع به مَصید شود.