لغتنامه دهخدا
عامی اصفهانی . [ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ )هدایت گوید: وی از عوام الناس اصفهان و فروشنده ٔ کرباس بوده و گاهی شعر میگفته و از جمله اشعار اوست :هر جا فتاد سایه ٔ سرو قدت بخاک آنجا هزار قمری دل آشیان گرفت آنچه در جان و دلم صبر و قرارش خوانندبرده از یک نظر آن شوخ که یارش