پرتوِ گاماgamma rayواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تابش الکترومغناطیسی پرانرژی و پرنفوذ که معمولاً در واپاشی پرتوزا گسیل میشود
گسیل گاماgamma emissionواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن هستههای اتمی با بیرون فرستادن تابش الکترومغناطیسی پرانرژی، بهصورت پرتو گاما، از حالت برانگیخته به حالتی با انرژی کمتر نزول میکنند
عامیلغتنامه دهخداعامی . [ عامی ی می ی ] (ع ص ) نبت ٌ عامی ؛ گیاه خشک یکساله . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
عامیفرهنگ فارسی عمید۱. جاهل؛ نادان؛ بیسواد: ◻︎ بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط / ز بسکه عارف و عامی به رقص برجستند (سعدی: ۴۱۹).۲. (اسم، صفت نسبی) [مقابلِ علوی] [قدیمی] غیر سیّد.
عامیلغتنامه دهخداعامی . (ص نسبی ) جاهل و بی سواد. (غیاث ) (آنندراج ) : عشق تو بکشت عالم و عامی رازلف تو برانداخت نکونامی را. خاقانی .ای عشق تو کشته عارف و عامی راسودای تو گم کرده نکونامی راذوق لب میگون تو آورده برون از
عامیلغتنامه دهخداعامی . [ عام می ] (ع ص نسبی ) منسوب است به عامه ، ضد خاصه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
حرمل عامیلغتنامه دهخداحرمل عامی . [ ح َ م َ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرمل احمر. سداب کوهی . رجوع به حرمل و سداب شود.
رعامیلغتنامه دهخدارعامی . [ رُ ما ] (ع اِ) درختی است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || فزونی جگر. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). زیادت کبد. (یادداشت مؤلف ) (از اقرب الموارد).
رعامیلغتنامه دهخدارعامی . [ رُ ] (اِخ ) عامربن محمدبن حسن رعامی . او راست : الروض الحسن فی اخبار مولانا صاحب السعادة حسن ، فی ایام ولایته باقلیم الیمن (تألیف بین سال 988 و 992 هَ . ق .) چ لیدن 1838<
متعامیلغتنامه دهخدامتعامی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) کوری نماینده . (آنندراج ). کسی که خود را کور می نمایاند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعامی شود.
معامیلغتنامه دهخدامعامی . [ م َ ] (ع اِ) (از «ع م ی ») زمینهای ویران و بی عمارت و بی مردم .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ِ مَعمی ̍. (منتهی الارب ). ج ِ مَعماة. (اقرب الموارد).